مکانیسم های عصبی رفتارها: ۵ کیس معروف نوروساینس

“با در نظر گرفتن همه چیز، به نظر می رسد که ما در اینجا با یک بیماری خاص روبرو هستیم… مطمئناً تعداد بیماری های روانپزشکی بیشتر از آنچه در کتاب های درسی ما ذکر شده، است.” -آلویز آلزایمر (در: Benjamin، ۲۰۱۸)

قبلا تصور می شد که علائم روانپزشکی محصول تسخیر شیطانی، غیراخلاقی یا شوخ طبعی های نامتعادل است، اما اکنون می دانیم که اغلب به دلیل تغییرات در مغز ایجاد می شود. برای آشنایی با افرادی که به ما در درک مغز به عنوان نیروی محرکه رفتارهایمان کمک کردند، ادامه مطلب را بخوانید.

فینیاس گیج

در سال ۱۸۴۸، جان هارلو برای اولین بار پرونده یک سرکارگر ۲۵ ساله راه آهن به نام فینیاس گیج را شرح داد. گیج مردی «متعادل» بود: سخت کوش، مؤدب و مورد علاقه همه اطرافیانش. یک روز، یک میله آهنی که در یک انفجار تصادفی پرتاب شده بود، به جمجمه گیج اصابت کرد. میله از قشر پیشانی مغز او عبور کرد. قابل توجه است که او بدون هیچ نقصی در عملکرد حرکتی یا حافظه خود زنده ماند. با این حال، خانواده و دوستانش متوجه تغییرات اساسی در شخصیت او شدند. او بی حوصله، غیرقابل اعتماد، و فردی مبتذل شد و حتی از او به عنوان پرورش دهنده “علاقه های حیوانی یک مرد قوی” یاد شد. این اولین نگاه اجمالی به نقش مهم قشر جلوی مغز در شخصیت و رفتار اجتماعی بود (David, 2009; Thiebaut de Schotten, 2015; Benjamin, 2018).

بروکا و کیس لویی ویکتور لبورن

پیر بروکا برای اولین بار در سال ۱۸۶۱ کیس لوئیس ویکتور لبورن ۵۰ ساله را منتشر کرد. علیرغم هوش عادی، لبورن به طور غیرقابل توضیحی توانایی صحبت کردن را از دست داد. نام مستعار او تان بود، پس از آن این تنها کلمه ای بود که او تا به حال به زبان آورده بود. او به غیر از این مشکلی نداشت و به نظر می رسید که دستورالعمل ها را دنبال می کند و دیگران را بدون مشکل درک می کند. پس از مرگ او، بروکا مغز او را بررسی کرد و یک ناحیه غیرطبیعی از بافت مغز را فقط در قسمت قدامی لوب پیشانی سمت چپ او یافت. این نشان می دهد که سمت چپ و راست مغز، همانطور که قبلاً تصور می شد، همیشه از نظر عملکرد متقارن نیستند. بروکا بعداً چندین مورد مشابه دیگر را توصیف کرد و نقش قسمت قدامی لوب پیشانی سمت چپ (که اکنون ناحیه بروکا نامیده می‌شود) را به عنوان یک منطقه مهم برای تولید زبان (اما نه درک زبان) تثبیت کرد (Dronkers, 2007; David, 2009; Thiebaut de Schotten, 2015).

آلزایمر و آگوست دتر

آلویسیوس آلزایمر، روانپزشک و نوروپاتولوژیست، کیس آگوست دتر، زنی ۵۶ ساله را توصیف کرد که در سال ۱۹۰۶ پس از بروز رفتارهای عجیب، توهمات و از دست دادن حافظه درگذشت. زمانی که آلزایمر به مغز او زیر میکروسکوپ نگاه کرد، پلاک‌های آمیلوئید و درهم‌تنیدگی‌های نوروفیبریلاری را توصیف کرد که اکنون می‌دانیم نشانه‌ای از بیماری‌ای است که نام او را یدک می‌کشد. این کشف مهم اولین بار بود که یک مولکول بیولوژیکی مانند یک پروتئین با یک بیماری روانپزشکی مرتبط می دانست (Shorter, 1997; David, 2009; Kalia & Costa e Silva, 2015).

JP

در سال ۱۹۳۳، اسپافورد آکرلی کیس “جی پی” را توصیف کرد که در سنین بسیار پایین، کارهای شنیعی مانند اجابت مزاج بر روی وسایل دیگران انجام می داد، و در معرض دید کودکان دیگر در مدرسه خودارضایی می کرد. این رفتارها آنقدر شدید شد که در سنین نوجوانی بازداشت شد. او توسط آکرلی مورد معاینه قرار گرفت و متوجه شد که پسر دارای کیست بزرگی است که احتمالاً از بدو تولد وجود داشته و باعث آسیب شدید به ناحیه پیشانی مغز او شده است. مانند مورد فینیاس گیج، جی پی به ما کمک کرد تا نقش مهمی را که قشر پیشانی مغز در قضاوت، تصمیم گیری، رفتارهای اجتماعی و شخصیت ایفا می کند، درک کنیم.

HM (هنری گوستاو مولایسون)

ویلیام اسکویل برای اولین بار مورد اچ ام، مرد ۲۹ ساله ای را شرح داد که دو سال قبل او را با یک جراحی آزمایشی برای برداشتن لوب های گیجگاهی داخلی (شامل هیپوکامپ و آمیگدال در هر دو طرف) معالجه کرده بود. امید این بود که جراحی صرع شدید او را کنترل کند و به نظر می رسید کمک کند. اما با این بهبود یک عارضه جانبی بسیار غیرمنتظره به وجود آمد: HM کاملاً توانایی ایجاد انواع خاصی از خاطرات جدید را از دست داد. در حالی که او هنوز می‌توانست خاطرات ضمنی یا رویه‌ای جدیدی (مانند بستن کفش‌ها یا نواختن پیانو) را ایجاد کند، دیگر قادر به ایجاد خاطرات معنایی یا اظهاری جدید (مثل نام کسی یا رویدادهای مهم زندگی) نبود. این به ما یاد داد که خاطرات در یک ناحیه خاص از مغز متمرکز شده‌اند و همانطور که قبلاً تصور می‌شد در کل مغز توزیع نشده‌اند (دیوید، ۲۰۰۹؛ تیبو د شوتن، ۲۰۱۵؛ بنجامین، ۲۰۱۸).

منابع

Benjamin, S., MacGillivray, L., Schildkrout, B., Cohen-Oram, A., Lauterbach, M.D., & Levin, L.L. (2018). Six landmark case reports essential for neuropsychiatric literacy. J Neuropsychiatry Clin Neurosci, 30, ۲۷۹-۲۹۰.

Shorter, E., (1997). A history of psychiatry: From the era of the asylum to the age of Prozac. New York: John Wiley & Sons, Inc.

Thiebaut de Schotten, M., Dell’Acqua, F., Ratiu, P. Leslie, A., Howells, H., Cabanis, E., Iba-Zizen, M.T., Plaisant, O., Simmons, A, Dronkers, N.F., Corkin, S., & Catani, M. (2015). From Phineas Gage and Monsieur Leborgne to H.M.: Revisiting disconnection syndromes. Cerebral Cortex, 25, ۴۸۱۲-۴۸۲۷.

https://www.psychologytoday.com/intl/blog/erasing-stigma/202001/the-neuroscience-behavior-five-famous-cases

پپپپDavid, A.S., Fleminger, S., Kopelman, M.D., Lovestone, S., & Mellers, J. (2009). Lishman’s organic psychiatry: A textbook of neuropsychiatry. Hoboken, NJ: Wiley-Blackwell.

موژان پارسا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *