بررسی علمی تاثیر مخرب صفحه نمایش موبایل و تلویزیون بر مغز کودکان: اکسی توسین راه حلی دارد؟

حجم وسیع مطالعات پیشین رشد مغز را محصول مجموعه پیچیده ای از فرآیندهای پویا و سازگارشده نشان می دهد که ابتدا در زمینه محدود ژنتیکی ایجاد می شود اما دائماً به دلیل عوامل محیطی در حال تغییر است. تصوری که از فرآیندهای رشد مغز داریم که از مطالعات نوروبیولوژی تکاملی پدید آمده است، چالش‌ها و فرصت‌هایی را برای روانشناسانی ارائه می‌کند که به دنبال درک فرآیندهای بنیادی زیربنای رشد اجتماعی و شناختی و سیستم‌های عصبی واسطه‌گر آن‌ها هستند.

برای چندین دهه، بحث اصلی در زمینه روانشناسی رشد بر دوگانگی قدیمی طبیعت در مقابل تربیت (nature vs nurture) متمرکز شده است. در حالی که طرفداران هر دو موضع در این بحث به نقش طبیعت و تربیت در تحول مغز اذعان دارند، از هر طرف امتیاز دادن به دیدگاه دیگر بیشتر ظاهری است تا ماهوی. شکاف فکری در این بحث به وضوح ترسیم شده است و فضای کمی برای آشتی دادن این دو موضع وجود دارد. طرفداران دیدگاه‌های به شدت ذات‌گرا (nativist) هیچ جایگزینی برای محدودیت‌های ذاتی در رشد شناختی نمی‌بینند، در حالی که طرفداران دیدگاه‌های مبتنی بر تربیت هیچ مدرکی برای معقول بودن بیولوژیکی چنین محدودیت‌هایی نمی‌بینند. دیدگاه‌های دیگر برای تعامل تطبیقی استدلال می‌کنند. با این حال، در زمینه روانشناسی رشد، داده های واقعی کمی در مورد تعامل بین تجربه و رشد بیولوژیکی وجود دارد. در واقع، برای دهه‌ها، استدلال‌های اصلی که زیربنای تفصیل‌های مختلف بحث طبیعت-تربیت است، در غیاب اطلاعات اساسی درباره ماهیت و فرآیند رشد مغز آشکار شده‌اند. بنابراین، به نوعی عجیب است که بحث اصلی در روانشناسی رشد باید به طور متمرکز حول ادعاهایی در مورد اینکه چه چیزی ذاتی است یا چگونه تجربه مغز و ذهن را شکل می دهد، بچرخد.

با این حال، در حالی که به سختی می‌توان از داده‌های رفتاری روان‌شناسان رشد، ادعای تعامل کرد، یک مورد قانع‌کننده و منسجم برای اهمیت اساسی تعامل از مجموعه رو به رشد داده‌ها در زیست‌شناسی عصبی رشد ظاهر شده است. از همان مراحل اولیه رشد مغز تا تغییرات ساختاری با واسطه محیط در مغز نوجوانان، شواهد تعامل و ظرفیت تغییرات انطباقی فراوان است. این شواهد به چیزی اشاره دارد که آن را با جمله «رقص ظریف اما هماهنگ‌شده‌ای که بین مغز و محیط رخ می‌دهد» توصیف می‌کنند؛ به‌ویژه، این توانایی مغز است که توسط تجربه شکل می‌گیرد و سپس این مغز بازسازی‌شده به دنبال تجربیات بعدی جدید می‌رود که منجر به تغییرات عصبی بیشتر می شود.

این یافته‌ها برای پرداختن به سؤالات بسیار مهم مطرح شده توسط کسانی که به دنبال درک منشاء تفکر انسانی و تعامل اجتماعی هستند، حیاتی هستند. در نهایت، هدف عصب روانشناسی رشدی پیوند دادن نقاط عطف اصلی رشد شناختی و اجتماعی با تغییرات در بستر عصبی است که واسطه این کارکردها است. در تحقیقی که در ادامه ذکر می شود نیز سعی شده است پیوندهای بین رشد رفتاری و عصبی بررسی شود.

در عصر دیجیتال امروزی، کودکان از سنین پایین به طور فزاینده ای در معرض نمایشگرها قرار می گیرند. در حالی که فناوری مزایای متعددی را ارائه می دهد، زمان بیش از حد صفحه نمایش نگرانی هایی را در مورد تأثیر بالقوه آن بر رشد کودک ایجاد کرده است. مطالعات اخیر نشان می دهد که قرار گرفتن در معرض نمایش بیش از حد در اوایل زندگی ممکن است به نقایص اجتماعی و رفتارهای مشابه اوتیسم کمک کند.

مطالعه تاثیر صفحه نمایش در مراحل اولیه رشد

در مطالعه اخیر انجام شده توسط پروفسور حمیدرضا پوراعتماد، خانم دکتر منیره منصوری و موژان پارسا ارتباط بین استفاده بیش از حد از وسایل دیجیتال در مراحل اولیه رشد و ظهور نقص های اجتماعی شبه اتیستیک بررسی شد. همچنین پتانسیل اکسی توسین، یک نوروپپتید مرتبط با تعامل اجتماعی، به عنوان یک درمان مورد تحقیق قرار گرفته شد.

چرا این مطالعه مهم است

اختلال طیف اتیسم یک وضعیت پیچیده عصبی رشدی است که بر تعامل اجتماعی، ارتباطات و رفتار تأثیر می گذارد. در حالی که علل دقیق اتیسم ناشناخته است، شواهد اخیر نشان می‌دهد که عوامل محیطی در دوره‌های حیاتی رشد مغز ممکن است نقش داشته باشند. این مطالعه به طور خاص بر استفاده بیش از حد از وسایل دیجیتال و تأثیر بالقوه آن تمرکز دارد.

تحقیق انجام شده

محققان مدلی را ایجاد کردند که در آن موش‌های نر از ۱۰ تا ۳۵ روز پس از تولد در معرض تحریک شنوایی و بصری بیش از حد از طریق نورهای رنگی و صداهای کارتون قرار گرفتند. چهار گروه درگیر بودند:

• گروه کنترل: محلول نمکی (دارونما) دریافت کردند.

• گروه تحریک صوتی بصری بیش از حد: در معرض مدل مواجهه افراطی با وسایل دیجیتال قرار گرفت و محلول دارونما دریافت کرد.

• گروه تحریک صوتی بصری بیش از حد دریافت کننده اکسی توسین: در معرض مدل مواجهه افراطی با وسایل دیجیتال قرار گرفته و اکسی توسین را از طریق قطره بینی دریافت کرده است.

یافته های مطالعه

این مطالعه نشان داد که قرار گرفتن در معرض تحریک شنوایی و بصری بیش از حد منجر به نقایص رفتار اجتماعی در موش‌ها می‌شود که برخی از رفتارهای مشابه علائم اتیسم را تقلید می‌کند. جالب توجه است که تجویز داخل بینی اکسی توسین در گروه تحریک صوتی بصری بیش از حد دریافت کننده اکسی توسین اثر درمانی روی منطقه های مغزی دخیل در رفتار اجتماعی نشان داد و رفتار اجتماعی را در مقایسه با گروه تحریک صوتی بصری بیش از حد که دارونما دریافت کرده بودند بهبود بخشید.

تغییرات مغز و رفتار

این مطالعه همچنین ساختار مغز موش‌ها را مورد بررسی قرار داد. قرار گرفتن در معرض تحریک صوتی بصری بیش از حد باعث تغییر حجم آمیگدال (منطقه مغزی درگیر در احساسات) وهیپوتالاموس (قسمتی از مغز که در تولید هورمون اکسی توسین نقش دارد) شد. جالب توجه است که حجم قسمت جلویی قشر سینگولیت (قسمتی از مغز که درگیر در رفتار اجتماعی است) با تحریک صوتی بصری بیش از حد تغییر یافت اما با درمان اکسی توسین به سطح طبیعی بازگشت.

یافته های این تحقیق به چه معناست

این تحقیق تأثیر بالقوه عوامل محیطی در اوایل زندگی مانند زمان استفاده از وسایل دیجیتال را بر رشد مغز و رفتار اجتماعی برجسته می کند. همچنین نشان می دهد که اکسی توسین ممکن است یک راه امیدوارکننده برای درمان نقص های اجتماعی باشد.

موژان پارسا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *