آیا آپلود مغز و ذهن، رویای نامیرا شدن انسان و جاودانگی را محقق می کند؟

چند صد سال قبل از میلاد، کیمیاگران امپراتور چین، کین شیهوانگدی، برای جلوگیری از مرگ، برای او معجون هایی با جیوه و طلا تجویز کردند. چند هزار سال بعد، و در آن سوی جهان، لوئیجی گالوانی معتقد بود که می تواند جرقه زندگی را با ارسال انفجارهای برق درجه یک Ghostbuster از طریق اجساد تازه در عملی به نام گالوانیزم دوباره روشن کند. اینها تنها چند مورد در یک خط بسیار طولانی و بسیار ناموفق از تلاش‌ها برای حل مشکل مرگ هستند.

داروهای افزایش طول عمر

علیرغم سابقه طولانی شکست، هنوز جستجوها ادامه دارد. در حال حاضر، گروهی از «داروهای افزایش طول عمر» هستند که رویکردی ترکیبی دارند که شامل مصرف ترکیبات آزمایشی پیچیده طراحی شده برای از بین بردن سلول‌های پیر و تزریق پلاسمای غلیظ از بند ناف به فرد می‌شود. سپس «فریزرهای مغز» هستند که برخی افراد برای آن ثبت‌نام کرده‌اند و مبلغ ناچیز(!) چند صد هزار دلار را پرداخت کرده‌اند تا مغزشان توسط یک شرکت مستقر در آریزونا به نام Alcor حفظ شود.

ایده این است که مغزهای یخ زده را در نقطه‌ای نامعلوم در آینده‌ای دور زنده کنیم و معنای جدیدی به نوشته بروس اسپرینگستین در «آتلانتیک سیتی» بدهد: «همه چیز می‌میرد عزیزم، این یک واقعیت است / اما شاید هر چیزی که می‌میرد روزی برگردد». الکور به چشم انداز بازسازی مجدد یک “شانس غیر صفر” می دهد تا بتواند اتفاق بیفتد.

با این حال، مسلماً جدیدترین و خوش‌بخت‌ترین پروژه‌های جاودانگی امروزی، در آزمایشگاه‌ها و دفاتر فرقه‌ای دیگر پراکنده در سطح جهانی در حال گسترش است. اغلب به عنوان «آپلود ذهن» یا شبیه سازی کل مغز شناخته می شود. چیزی که شامل آن می شود، به بیان بیش از حد ساده، انتقال محتویات مغز ما به پلتفرم های مبتنی بر سیلیکون است که باعث می شود ما هوشیاری خود را حفظ کنیم و اساساً هرگز مجبور به مرگ نباشیم. آیا تا به حال سعی کرده اید سریال تلویزیونی Altered Carbon را برای خودتان تصور کنید؟ اگر چنین است، پس شما کم و بیش این ایده را دارید.

در سال های اخیر مبالغ هنگفتی همراه با افراد بسیار باهوش سرازیر شده است. با این حال، این سوال باید پرسیده شود: آیا آپلود ذهن واقعاً یک تلاش برای جاودانگی محکوم به شکست مانند امپراتور کین است که مصرف مداوم جیوه و طلا او را تنها تا سن ۴۹ سالگی رساند؟

یا گالوانی که اجساد برق گرفته اش قبل از اینکه یک بار برای همیشه سفت بخوابد، مدتی به اطراف تکان می خوردند؟ یا چیزی بیشتر از مجموع تمام تماشای کارناوال-بیزاررو و اکسیرهای آب رنگی گذشته در آن وجود دارد؟ به عبارت دیگر، آیا در نهایت در مسیر سریع هک کردن بزرگترین مشکل زندگی یعنی مرگ هستیم؟

آیا بالاخره در مسیر سریعی برای حل بزرگترین مشکل زندگی یعنی مرگ هستیم؟

زینگ یکی از بنیان‌گذاران Transhumanism Australia است، جامعه‌ای متشکل از فن‌آورانی که با بکارگیری فناوری‌های نوظهور در چالش‌های جهانی تأثیر مثبتی ایجاد می‌کنند. او همچنین در KPMG در پروژه‌های اتوماسیون کار می‌کند، همانطور که او آن را توصیف می‌کند، به دنبال راه‌هایی برای «بالا بردن بشریت و در نهایت اجازه دادن به ربات‌ها برای انجام کار» است.

درباره سؤالی درباره ترسش از مرگ، گفت که برای او،ناشناخته های زیادی در فیزیک وجود دارد، حتی از نظر تئوری همه چیز. چه چیزی از جهان در حال گسترش است؟ آیا این یک جهان چندگانه است؟ آیا ما در یک شبیه سازی هستیم؟

در مورد مسئله بارگذاری ذهن – نقشه برداری از مغز، کاهش فعالیت آن به محاسبات، بازتولید آن محاسبات در کد، سپس انتقال آن کد به یک پلتفرم مبتنی بر سیلیکون که خراب نمی شود – Xing کمی بیش از ۵۰٪ مطمئن است که ما خواهیم دید که در نیم قرن آینده اتفاق می افتد.

“همیشه سخت است که به آن در آینده اعتقاد داشته باشیم، چون با اینکه مذهبی به نظر می رسد مبتنی بر فیزیک است.

قانون مور

زیربنای اعتماد زینگ قانون بازده شتاب مور است که بر این باور است که قدرت محاسباتی اساساً هر ۱۸ ماه یا بیشتر دو برابر می شود و این کار را از سال ۱۹۶۵ انجام داده است. اگر فناوری در این مسیر به شتاب خود ادامه دهد – و زینگ دلیلی نمی بیند که چرا این کار متوقف شود، پس هیچ چیزی وجود ندارد که نشان بدهد ما به نقطه ای نخواهیم رسید که حجم عظیمی از داده های تولید شده توسط مغز انسان را بتوان پردازش و به صورت دیجیتالی بازسازی کرد. این دیدگاهی است که شاید مشهورترین آن به آینده پژوه و مخترع بحث برانگیز آمریکایی، ری کورزویل مرتبط باشد.

کورزویل یک نویسنده برجسته، سخنران عمومی، مخترع (از جمله فناوری پیشگامانه تبدیل متن به گفتار) و پیش‌بینی‌کننده فناوری، می‌توان ادعا کرد که ری کورزویل شخصیت کلیدی در تبدیل نسل جدیدی از متفکرانی مانند زینگ بوده است. آپلود ذهن دانشگاه Singularity، جایی که زینگ در هیئت علمی بخش استرالیا است، در ابتدا توسط Kurzweil در سیلیکون ولی تاسیس شد. زینگ می‌گوید پیدا کردن ری کورزویل زمانی بود که «همه چیز شروع به معنادار شدن کرد».

پیش بینی های کورزویل

به‌طور طبیعی، کورزویل این لحظه را که با ماشین‌ها ادغام می‌شویم و به سوی آینده‌ای فوق‌هوشمند حرکت می‌کنیم، تکینگی می‌نامد. با تداوم اجرای قانون مور، او پیش‌بینی می‌کند که در ۳۰ سال آینده دانشمندان می‌توانند هوش سطح انسان را درک کرده و مهندسی معکوس کنند و از آنجا، خود ماشین‌ها آن را بهبود خواهند بخشید. همانطور که او در سال ۲۰۱۳ در کتاب چگونه ذهن خلق کنیم، می نویسد: «یک نئوکورتکس غیرزیستی در نهایت سریعتر خواهد بود و می تواند به سرعت انواع استعاره هایی را که [چارلز] داروین و [آلبرت] انیشتین الهام گرفته اند، جستجو کند. این می تواند به طور سیستماتیک تمام مرزهای همپوشانی ما بین مرزهای دانش که به طور تصاعدی در حال گسترش است را بررسی کند.»

Neuralink: آپلود مغز ایلان ماسک

به گفته پیتر زینگ، ما در حال حاضر شاهد پیشرفت های جدی به سمت این آینده هستیم. اولین مثالی که او ارائه می‌کند Neuralink است، شرکتی که بر روی آنچه که او به‌عنوان پیشرفته‌ترین سیستم‌های واسط مغز و کامپیوتر توصیف می‌کند کار می‌کند. زینگ می گوید: «در Neuralink، ایده این است که نورون های مصنوعی ایجاد کنیم و آنها را کاشت کنیم و کاری کنیم این ترکیب از نورون های مصنوعی و آلی با هم کار کنند.»

زینگ می گوید: «در حال حاضر آنها اساساً قادر به خواندن و نوشتن برای حدود هزار نورون هستند.»

لمس مجازی

همچنین Teslasuit وجود دارد (با تسلای ایلان ماسک اشتباه نشود)، شرکتی که محصولی به نام کت و شلوار لمسی می سازد که Xing آن را سطح بعدی رابط های مغز و کامپیوترمی نامد، جایی که می توانید در واقعیت مجازی احساس کنید. کاری که لباس به طور موثر انجام می دهد، بازسازی تجربیات فیزیکی در واقعیت مجازی است. بنابراین، اگر برای مثال، در یک بازی ویدیویی مشت بخورید و کت و شلوار لمسی بپوشید، در واقع احساس می‌کنید که در زندگی واقعی مشت خورده‌اید. اگرچه، البته یک عملکرد داخلی وجود دارد که کاربران را قادر می‌سازد تا سطح واقع‌گرایی را افزایش یا کاهش دهند، بسته به احساسی که در بازی دارند.

زینگ در مورد پوشیدن کت و شلوار برای اولین بار می گوید: «در ابتدا احساس می کنید که برق شما را گرفته. “بنابراین، عالی است، شما برای این کت و شلوار ده هزار دلاری پرداخت می کنید تا بتوانید احساس کنید روی یک صندلی برقی هستید. اما اگر آن را شماره گیری کنید، می توانید قطرات باران را شبیه سازی کنید، بنابراین در واقع احساس می کنید که باران روی شما می بارد. زینگ می‌گوید: «شما می‌توانید گرمایی را که در یک آتش‌سوزی یا یک ساختمان واقعی احساس می‌کنید، تا حد زیادی شبیه‌سازی کنید».

تمرکز اصلی Teslasuit بازی های ویدیویی نیست، بلکه آموزش سازمانی است. برای مثال، ارتش ممکن است از لباس های تسلا برای شبیه سازی احساس اصابت گلوله یا برخورد با مین استفاده کند. زینگ می گوید: «و این واقعاً به حفظ بسیاری از تجربیات در حافظه شما کمک می کند. یا همانطور که خود شرکت می گوید، “تحریک الکتریکی تجربه یادگیری را با افزایش غوطه وری، تقویت آگاهی ۳۶۰ درجه و درگیر کردن حافظه عضلانی بهبود می بخشد.” فقط یک دلیل خوب دیگر برای نپیوستن به ارتش، اگر از من بپرسید! اگر آسیب ناشی از شلیک گلوله یا در واقع شلیک در میدان قبلاً کافی نبود، اکنون آنها در تمرینات نیز چنین احساسی را به سربازان می‌دهند تا بدانند چه انتظاری دارند.

صنعت بازی می‌تواند واقعیتی را خلق کند که حتی واقعی‌تر از آن چیزی است که ما در حال حاضر احساس می‌کنیم، زیرا می‌تواند مستقیماً به مغز نفوذ کند.

البته، این گام‌ها به سمت رابط مغز و رایانه تنها باور زینگ را به تکینگی آینده که توسط مربی او، ری کورزویل، پیش‌بینی شده بود، تقویت کرده است. او می گوید:

«ما دیگر این نوع جنبش های حاشیه ای نیستیم. تمام سیلیکون ولی، و همه فن‌آوران بیرون، اساساً در تلاش برای حل این مشکلات هستند.»

با این حال، آپلود ذهن واقعاً چگونه کار می کند؟

مهره ها و پیچ های انتقال ساختار مغز و مهمتر از همه انتقال آگاهی ما به یک پلت فرم دیجیتال چیست؟

هدف فناوری Neuralink نه تنها ترکیب نورون های مصنوعی و آلی است، بلکه امکان جایگزینی تدریجی نورون های بیولوژیکی ضعیف قدیمی را با نورون های مصنوعی بسیار قوی تر را ایجاد می کند. آنها می توانند به آرامی نورون های بیولوژیکی شما را با نورون های مصنوعی جایگزین کنند، در حالی که هنوز جریانی از آگاهی را حفظ می کنند. سپس در نهایت می توانید به نقطه ای برسید که همه آن ها با حفظ همان آگاهی منتقل می شوند.

اگر قانون نمایی مور را روی نورالینک اعمال کنید، در ۳۰ سال آینده تعداد نورون‌های شما بیشتر از مغز انسان است. زینگ می‌گوید، بنابراین مسیر مناسبی وجود دارد.

دکتر آویناش سینگ، دانشمند کامپیوتر و دانشجوی فوق دکترا در آزمایشگاه هوش مصنوعی در دانشگاه صنعتی سیدنی، و یکی از اعضای انجمن فراانسانی استرالیا، نسبت به ایده انتقال بی‌وقفه هوشیاری از مغز به کامپیوتر خوش‌بین نیست. سینگ یکی دیگر از شاگردان کورزویل است و به این ایده که قانون مور در نهایت ما را به یک بازنمایی تکنولوژیکی کامل از مغز می‌رساند، معتقد است، اما او می‌گوید: «درباره تقلید از آپلود مغز و ذهن، تفاوت جزئی وجود دارد.»

آیا آگاهی نیز قابل انتقال است؟

به گفته سینگ، زمانی که ظرفیت سخت‌افزار برای پردازش اطلاعات خروجی مغز کافی شود، ممکن است به آن برسیم، یک شبیه‌سازی در مقیاس کامل از عملکرد مغز. با این حال، انتقال آگاهی واقعی ما به آن موضوع کاملاً دیگری است: «وقتی از آگاهی صحبت می‌کنیم، در مورد «کسی بودن»، شاید اینها به سطح مولکولی، سطح سلولی پایین می‌آیند، و ما به اندازه کافی هنوز درباره آن‌ها نمی‌دانیم.»

در این صورت، چیزی که ما می‌خواهیم داشته باشیم، شبیه‌سازی مثلاً مغز سینگ است که ممکن است رفتارهای او را تقلید کند و به شکلی از خودآگاهی منشعب شود، اما خود سینگ به زوال خود ادامه می‌دهد و در نهایت می‌میرد. این شبیه‌سازی احتمالاً اتفاق می‌افتد، اما من نمی‌دانم «شخصیت» یک فرد هم منتقل می‌شود یا خیر.

«اگر با این شرایط صحبت می کنیم، فکر می کنم به نوعی ترکیبی از جنبه های بیولوژیکی و الکتریکی نیاز داریم. ممکن است لازم باشد دقیقاً آنچه را که طبیعت برای ما ایجاد کرده است دنبال کنیم تا بتوانیم به چنین خروجی برسیم.»

آیا کپی کردن مغز، کپی کردن یک انسان است؟

برای پیتر زینگ، شبیه سازی مغز به اندازه کافی خوب نیست. «اگر فقط یک کپی از آن ایجاد می‌کنید، این ادامه همان آگاهی نخواهد بود. بنابراین شما تقریباً می میرید و نسخه دیگری از شما وجود دارد که همان اطلاعات را دارد، اما همان نوع جریان آگاهی نیست. برای بقیه، آنها نمی توانند تفاوت را تشخیص دهند، اما برای شما واقعاً پایان خوبی ندارد.»

بنابراین به نوعی شبیه ایده دوربری کوانتومی است که با نابودی خود اتم ها ختم می شود و هیچ ادامه ای برای جریان آگاهی وجود ندارد. راهی که می‌توانید از آن دور شوید، از طریق این رابط‌های کامپیوتری مغزی مانند Neuralink است.

آنها می توانند به آرامی نورون های بیولوژیکی شما را با نورون های مصنوعی جایگزین کنند، در حالی که هنوز جریانی از آگاهی را حفظ می کنند. سپس در نهایت می توانید به نقطه ای برسید که همه آن ها با حفظ همان آگاهی منتقل می شوند.

آیا این اظهارات بر پایه زیست شناسی مغز انسان است؟

این انتقادی است که در طول سال‌ها بارها توسط زیست‌شناسان و عصب‌شناسان به کورزویل و دیگرانی مانند پیتر زینگ وارد شده است – که آنها فاقد درک زیست‌شناسی از پیچیدگی محض مغز هستند و در نتیجه به خوبی از عمق خود خارج شده‌اند. با این حال، در سال‌های اخیر، مؤسسات علمی و پزشکی کمی نسبت به چنین نقدی سردرگم شده‌اند، و در عین حال، شروع به برداشتن گام‌هایی برای همسویی نزدیک‌تر با جمعیت آینده‌نگر- فراانسان‌گرا کرده‌اند.

پروفسور متیو کایرنان، برای اولین بار، فکر می کند که آپلود ذهن می تواند واقعا اتفاق بیفتد. کایرنان یک متخصص مغز و اعصاب مشهور استرالیایی است. «من فکر نمی‌کنم که اساساً این موضوع کاملاً غیرعملی باشد یا یک مزخرف کامل باشد. او می گوید که پشت آن منطقی وجود دارد. پیشنهاد در این مرحله برای قرار دادن یک پلاگین و دانلود اطلاعات مغزی یا تهیه نسخه پشتیبان از آن، آینده نگرانه است، اما می توانید ببینید که قابل تصور است.»

درک عملکرد مغز

مانند پیتر زینگ، بخش خوبی از خوش‌بینی کایرنان به پیشرفت‌هایی مربوط می‌شود که او هم در آزمایشگاه‌های خودش در مرکز مغز و ذهن دانشگاه سیدنی که در آن مدیر مشترک است و هم در سراسر جهان در سال‌های اخیر دیده است. او می‌گوید: «گام‌های فوق‌العاده‌ای در جهت درک عملکرد مغز برداشته شده است و سرمایه‌گذاری زیادی روی رابط‌های مغز و کامپیوتر گذاشته شده است.»

به عنوان نمونه، یک کارآزمایی بالینی که ما در حال شروع آن هستیم، استنترود نام دارد و در واقع اختراعی است که استنتی را در رگ خونی اصلی مغز قرار می دهد تا اساساً سعی کند برخی از فعالیت الکتریکی موقعیت ها را تقلید کند.می دانیم که مغز یک ارگانیسم الکتریکی است. سوالی که ما می‌پرسیم این است، “آیا می‌توانیم فعالیت الکتریکی خاصی را برای هدایت فرآیندهای خاص دستکاری کنیم؟” و اکنون می‌دانیم که شما می‌توانید این کار را انجام دهید.

آزمایش های حیوانی درمان زوال عقل

همچنین در مرکز مغز و ذهن یک آزمایش بالینی برای وارد کردن سلول های بنیادی در مغز سگ های مبتلا به زوال عقل در حال انجام است. کایرنان می گوید: «آنها می گویند که زوال عقل را درمان می کنند، اما ما هنوز دقیقاً مطمئن نیستیم که این به چه معناست. سپس پروژه ترکیب بیش از ۲۸۰۰۰ اسکن MRI به منظور دستیابی به درک واضح تری از نحوه عملکرد اتصال عصبی وجود دارد. هیچ‌یک از این پروژه‌ها بدون جهش‌های فناوری در سال‌های اخیر امکان‌پذیر نخواهد بود، و کایرنان تنها شاهد افزایش پیچیدگی چنین برنامه‌هایی با رشد تصاعدی بیشتر است. باز هم، مطمئن نیستم که چقدر به مثلاً USB در پشت گوش در حال بارگیری نزدیک می‌شود.»

واقعا چقدر به هدف آپلود مغز و ذهن نزدیک هستیم؟

اگر به دنبال آپلود مغزی هستید، این تحولات ممکن است دلگرم کننده به نظر برسد. با این حال، وقتی همه سر و صدا و شور و شوق را کاهش می دهیم، واقعاً چقدر به هدف نهایی نزدیک هستیم؟

وقتی صحبت از درک ما از مغز انسان می شود، او تنها نیست که موضع خوش بینی و فروتنی بسیار محتاطانه ای اتخاذ می کند. گری مارکوس، عصب‌شناس از دانشگاه نیویورک، پیشنهاد می‌کند که ما هنوز برای توضیح اینکه چگونه مغز انسان هر کاری جز ابتدایی‌ترین کارها را انجام می‌دهد، دچار چالش هستیم. او نوشت: «ما به سادگی نمی‌فهمیم این قطعات چگونه با هم هماهنگ می‌شوند» (البته توجه داشته باشید در سال ۲۰۱۵،).

تقریبا هیچ چیز نمی دانیم!

حتی متیو کیرنان، که در کل درباره ایده رسیدن به نقطه‌ای که بتوانیم ذهن خود را آپلود کنیم، کاملاً نظرش مثبت است، باید موافقت کند: “من فکر می کنم او (مارکوس) یک رئالیست است و این واقعیت است.” اینها به هیچ وجه دیدگاه های دور از ذهن نیستند. حتی منصفانه است که بگوییم ذهنیت “ما هنوز هیچ چیز نمی دانیم، یا تقریبا هیچ چیز نمی دانیم” موقعیت پیش فرض در کل جامعه علوم اعصاب است.

پل آلن، بنیانگذار مؤسسه علوم مغز آلن و یکی از بنیانگذاران مایکروسافت، قبل از مرگش در سال ۲۰۱۸، نوشت: «هرچه به مغز نزدیک‌تر نگاه کنیم، سطوح و درجه بیشتری از تغییرات عصبی را می‌یابیم. با یادگیری بیشتر، درک ساختار عصبی مغز انسان سخت تر می شود.» از نظر آلن، این به معنای محدود کردن هرگونه تصوری است که تکینگی حتی از راه دور در دسترس دارد: «در پایان قرن، ما معتقدیم که هنوز در تعجب خواهیم بود که آیا این تکینگی نزدیک است یا خیر».

پروژه مغز انسان

به نظر می رسد پروژه های اخیر در جهت بازآفرینی دیجیتالی مغز انسان، حرف آلن را تایید می کند. در سال ۲۰۱۳، پروژه مغز انسان اروپا (HBP) که با بودجه چشمگیر یک میلیارد یورو تامین شد، با هدف صریح مهندسی معکوس مغز انسان و ارائه یک شبیه سازی مولکولی کامل، همه در عرض ده سال آغاز شد. پیشرفت از همان ابتدا کند بود.

درباره پروژه مغز انسان خواندن این مطلب کامل را از دست ندهید: دانشمندان تلاش کردند کل مغز انسان را در یک کامپیوتر دوباره بسازند: نگاهی به پروژه مغز انسان

تا سال ۲۰۱۴، تقریباً ۷۵۰ محقق نامه ای سرگشاده به کمیسیون اروپا را امضا کردند که در آن تغییر اهداف پروژه و فقدان رهبری شفاف محکوم شده بود. یک سال بعد، یک کمیته رسمی میانجیگری با منتقدان موافقت کرد و از HBP درخواست کرد که تلاش‌های خود را «روی تعداد کمتری از فعالیت‌های با اولویت‌بندی مناسب» مجدداً متمرکز کند و سیستم‌های مدیریتی خود را بازسازی کند.

دانشمندان مرکز علوم مغز هاروارد تکنیکی به نام Brainbow را برای ترسیم تریلیون‌ها سلول عصبی و سیناپس‌های مغز با جزئیات بسیار عالی توسعه دادند. با ساخت مجموعه داده سه بعدی از تصاویر با وضوح بالا مانند این، دانشمندان می توانند اتصالات عصبی را مانند قبل آشکار کنند. (عکس: آزمایشگاه هاروارد Brainbow)

با گذشت سال ۲۰۲۰، بر اساس مقاله ای در آتلانتیک، HBP اساساً در حالت سقوط آزاد قرار داشت و به ندرت کسی از جامعه علوم اعصاب قادر به فهرست کردن یک سهم معنادار در این زمینه در طول هفت سال گذشته بود. HBP نه تنها مغز انسان را مهندسی معکوس نکرده بود، بلکه ظاهراً به هیچ وجه موفقیت چندانی نداشت.

شبیه سازی سیستم عصبی کرم لوله ای

یکی از بزرگترین گام‌هایی که تا کنون در جهت شبیه‌سازی مغز انسان برداشته‌ایم، شبیه‌سازی پیوند عصبی گونه‌ای دیگر بوده است: کرم لوله ای. همانطور که دکتر اسکات امونز در سال ۲۰۱۹ به نیویورک تایمز گفت، “این یک گام بزرگ به سوی درک چگونگی تعامل نورون ها با یکدیگر برای ایجاد رفتارهای مختلف است.” همانطور که آویناش سینگ آن را توصیف کرد، با مشاهده کرم لوله ای شبیه‌سازی شده، شما شروع به دیدن آن می‌کنید: «به دنبال غذا می‌گردد و مانند یک کرم رفتار می‌کند، که رفتارهای برنامه‌ریزی‌شده نیستند. این به ما امیدواری می دهد که شاید این کار با مغز انسان هم امکان پذیر باشد.»

با این حال، مهم است که به خاطر داشته باشید، این واقعیت است که کرم لوله ای یکی از ساده ترین موجودات روی این سیاره است. اندازه آن تقریباً یک کاما است و در مجموع تقریباً ۳۳۰ نورون دارد. در حالی که کشف ارگانیسمی به این سادگی ممکن است بسیار ساده به نظر برسد، تیمی که روی این پروژه کار می کرد تقریباً ۹ سال طول کشید تا آن نورون ها و سیناپس هایی را که به یکدیگر متصل می شوند شبیه سازی کنند – تا چیزی که به عنوان کانکتوم شناخته می شود را تشکیل دهند. حتی در آن زمان، همانطور که یک دانشمند بیان می کند، “این به شما نمی گوید که نورون ها چه چیزی به یکدیگر می گویند یا چه زمانی آن را می گویند، آیا با افزایش سن تغییر می کنند یا میزان تنوع بین افراد چقدر است.”

مغز انسان، پیچیده ترین موجود جهان

برای نشان دادن همه اینها به نوعی، مغز انسان دارای میلیاردها نورون و تریلیون ها سیناپس است، به علاوه کل چیزهای دیگر به نام آکسون و دندریت که ممکن است بر عملکرد مغز تأثیر بگذارد یا نه. مغز اغلب به عنوان پیچیده ترین موجود در جهان شناخته شده توصیف شده است.

طرفداران آپلود ذهنی مانند کورزویل و پیتر زینگ استدلال می کنند که همه اینها اساساً خود به خود جواب می دهند زیرا قانون تسریع بازده واقعاً شروع به کار می کند. به عبارت دیگر، بزرگی گام‌های تکنولوژیکی، و سرعت برداشتن این گام‌ها در زمینه‌های مختلف، چنان سرعت می‌گیرد که از نقطه‌نظر امروزی، شکاف‌های غیرقابل پرکردن را پر کند. زینگ دوست دارد به آن به عنوان دیدگاهی گسترده فکر کند. او می‌گوید: «می‌توانم ببینم آنها (شک‌گراها) از کجا آمده‌اند.»

«اگر قرار بود در آن تخصص کار کنم و تمام مقالات دیگری که در این زمینه خوانده‌ام خلاصه کنم، مطالعات نشان می‌دهد که ما به جایی نزدیک نیستیم، بله، قطعاً می‌فهمم. اما من به آنها توصیه می‌کنم اساساً با افراد بیشتری خارج از حوزه خود در حوزه‌های فناوری نانو یا یادگیری ماشین کار کنند – حوزه‌هایی که این همگرایی فناوری در آن‌ها خواهد بود. این امر افق آنها را از هنر ممکن در فیزیک گسترش می دهد. و من فکر می‌کنم اگر افراد بیشتری را وادار کنیم تا در این بخش‌ها کار کنند، نوآوری واقعی در اینجاست. اگر آنها در آن حداقل محلی خاص گیر کرده‌اند، ما واقعاً می‌خواهیم با وارد کردن این زمینه‌های دیگر فرآیند را تسریع کنیم.»

علوم اعصاب محاسباتی

در ادامه این ایده را خواهیم داشت که دانشمندان قادر خواهند بود مغز را زمانی که رشد تصاعدی به ظرفیت محاسباتی خام آن برسد، درک کنند. این فرض ذاتی است که مغز به روش‌هایی که ما می‌توانیم درک کنیم، «محاسبات» می‌کند. دکتر استوارت هامروف از دانشگاه آریزونا مدتهاست که معتقد است این مفهوم عمیقاً ناقص است. او در عوض استدلال می کند که «آگاهی چیزی بیش از محاسبه است. آگاهی چیزی عمیق تر، مرتبط با ساختار کوانتومی جهان است. بین علم و معنویت پل می‌شود، و من فکر می‌کنم اگر حقیقت داشته باشد، واقعاً این تمایز را محو خواهد کرد، که فکر می‌کنم اینطور خواهد شد.»

آیا آگاهی با محاسبات صفر و یک قابل توصیف است؟

هامروف استدلال می‌کند که اگر می‌خواهیم مغز را مهندسی معکوس کنیم، به روش‌هایی اساساً متفاوت از روش‌هایی که در حال حاضر روی میز هستند نیاز خواهیم داشت. فرض اینکه نورون کمی روشن و خاموش شود، توهین به نورون است.» بنابراین، از نظر هامروف، به اصطلاح نورون‌های تولید شده توسط شرکتی مانند Neuralink واقعاً تأثیر کمی بر نورون‌های واقعی ما دارند. جایگزین کردن نمونه های واقعی ما با این نمونه های مصنوعی مانند تعویض شاسی ماشین با یک پیانو بزرگ است.

مایکل دنتون، بیوشیمیدان استرالیایی-بریتانیایی، دقیقاً همان مسیر شبه معنوی هامروف را دنبال نمی‌کند، اما استدلال می‌کند: «یک احتمال بسیار واقعی وجود دارد، می‌توانم بگوییم تقریباً با یقین، تفاوت‌های حیاتی گریزان، ظریف و غیرقابل کاهش وجود دارد. دو دسته «ارگانیک» و «مکانیکی». از نظر دنتون، درک مغز در نهایت ربطی به افزایش تصاعدی در قدرت محاسباتی نخواهد داشت، زیرا عملکرد مغز حتی از راه دور به هیچ شکلی از روش کلاسیک شباهت ندارد.

قطعی که ما از آن می دانیم

او می‌نویسد: «پیش‌بینی من این است که «ماشین‌های معنوی» کورزویل (رایانه‌هایی با ظرفیت مغز انسان از نظر سخت‌افزاری) ماشین‌حساب‌های فوق‌العاده سریعی خواهند بود، اما هنوز ویژگی‌های منحصربه‌فرد مغز انسان و توانایی را برای بازتاب خودآگاه عقلانی ندارند.

این یک نتیجه گیری است که در راستای ادعای گری مارکوس است که ما حتی نمی دانیم مغز چه نوع کامپیوتری است، چه برسد به اینکه چگونه به تقلید از آن نزدیک شویم. به طور مشابه، پل آلن می نویسد که اگرچه درک دقیق مغز ممکن است روزی امکان پذیر باشد، “نشان نداده است که آن منطقه ای است که در آن بتوانیم به طور تصاعدی سرعت پیشرفت داشته باشیم.”

چیزی که بارها و بارها در بررسی آپلود ذهن به ذهنمان خطور کرده است، این است که به نظر می رسد بسیاری از بزرگترین حامیان آن ترس عمیقی از مرگ دارند. همانطور که ارنست بکر مدتها پیش در انکار مرگ (۱۹۷۳) برنده جایزه پولیتزر استدلال کرد، همه ما اساساً تا حد مرگ از مردن می ترسیم – ادعاهایی که در کتاب جدیدتر The Worm at the Core (2015) توسط شلدون سولومون، جف گرینبرگ و تام پیشزینسکی به خوبی تأیید شده است. با این حال، در مورد ری کورزویل و پیتر زینگ، بیزاری از مرگ حتی بیشتر از حد معمول به نظر می رسد.

در یک حضور اخیر از طریق ماهواره در مجمع جهانی دانش ۲۰۲۰، کورزویل که مدتهاست به چالش کشیده شده بود، به طرز عجیبی کلاه گیس نارنجی درخشانی به سر می کرد که می توان آن را به بهترین وجه به عنوان “اریک استولتز در حدود سال ۱۹۹۳ روابط خارجی” توصیف کرد. به علاوه قرص های مکمل که او هر روز مصرف می کند، با هدف صریح تضمین طول عمر.

در نظر گرفتن پیری به عنوان یک بیماری

پیتر زینگ در سن ۳۶ سالگی می گوید Kurzweil هفتاد و سه ساله مدتهاست که اصرار دارد که پیری را باید به عنوان یک بیماری دژنراتیو، بسیار شبیه آلزایمر، و نه یک واقعیت زندگی در نظر گرفت. او می‌گوید: «افکار من هنوز با آن سازگار است. اگر از منظر مهندسی به آن نگاه کنیم، بله، باید یک بیماری در نظر گرفته شود زیرا در این صورت ارگان هایی مانند FDA قادر خواهند بود داروها و تحقیقاتی را که به تامین مالی داروخانه های بزرگ و یافتن راهی برای درمان کمک می کند، تایید کنند.

این سؤال را مطرح می کند که آیا ایمان مشترک آنها به چشم انداز آپلود ذهن واقعاً به میل شدید به نمردن منتهی می شود؟ به عبارت دیگر، آیا همه اینها به جای عینیت علمی سرد، فقط در احساسات خلاصه می شود؟

کورزویل پیش‌بینی می‌کند که تکینگی در سال ۲۰۴۵ فرا می‌رسد، در این مرحله او ۹۷ ساله می‌شود، البته به شرط اینکه هنوز زنده باشد. می‌توان به آن به‌عنوان ادغام بسیار راحت بین تاریخ انقضای خود – اگر احساس خوش‌بینی دارد – و ورود یک گزینه جاودانگی دیجیتال نگاه کرد.

دکتر آویناش سینگ در پاسخ به این سوال که آیا ترس از مرگ ممکن است دیدگاه کسانی را که معتقد به آپلود ذهنی هستند، منحرف کند، می‌گوید: «من فکر می‌کنم این یک نکته معتبر است. من فکر می کنم که این اتفاق به ویژه در مورد افراد مسن در این زمینه زیاد است. به نظر می رسد انگیزه آنها نجات خود و همچنین دیگران باشد.» از نظر جوانان در این زمینه نیز، دکتر سینگ بسیاری را می شناسد که به گفته او «واقعاً واقعاً از مرگ می ترسند».

با این حال، برای سینگ، این داستان کامل را بیان نمی کند. او از مرگ نمی ترسد – یا حداقل آگاهانه اینطور نیست. سینگ می‌گوید این فقدان ترس به تربیت هندی‌اش مربوط می‌شود، جایی که مرگ با تناسخ همراه بود و به عنوان بخش مهمی از چرخه زندگی تلقی می‌شد. حالا چه بخواهم به آن اعتقاد داشته باشم یا نه، تربیت من هنوز عمیقاً روی من تأثیر می گذارد.»

و با این حال، او نسبتاً مطمئن است که بارگذاری ذهن می تواند قابل انتظار باشد. اگر اعتقاد به علت ذاتاً با ترس از مرگ گره خورده است، پس چگونه کسی که از آن نمی ترسد همچنان معتقد است؟ به این دلیل که سینگ می گوید، علم پشت این ایده واقعی و معتبر است. ممکن است شبیه یک تلاش بیهوده دیگر برای جاودانگی به نظر برسد، «اما این فقط یک مفهوم علمی تخیلی نیست. این احتمال وجود دارد که آن را ببینیم. تنها محدودیت ما سخت افزار است.»

چه متقاعد شده باشید که آپلود ذهنی و جاودانگی دیجیتال در حال افول است، کار برای رسیدن به این اهداف با سرعت بالایی ادامه دارد. و شاید این کار به تنهایی – و پیشرفت‌های حاصل از آن – است که در نهایت کل تلاش را توجیه می‌کند، خواه به قلمرو پرومته برسد یا نه.

پروژه مغز انسان اروپا به طور گسترده ای به عنوان یک شکست فاحش و هدر دادن پول مالیات دهندگان یاد شده است. با این حال، برخی از افرادی که با آنها صحبت کردم، آن را متفاوت می بینند. اگرچه به طرز پوچي از دستيابي به اهداف اوليه خود،كوتاهي كرد.

تو هرگز نمی‌دانی در این مسیر قرار است چه چیزی را بفهمی

به گفته متیو کیرنان، پروژه مغز انسان به نتایج مهم دیگری نیز دست یافت. “به ایجاد شبکه های بین المللی کمک کرد، به طوری که اکنون ما در سراسر جهان بسیار متصل هستیم.” دانشمندان علوم اعصاب اکنون در رشته‌های مختلف به روش‌هایی همکاری می‌کنند که قبلاً هرگز نداشته‌اند، و کایرنان پیشنهاد می‌کند که بسیاری از آن‌ها با ابتکاراتی مانند پروژه مغز انسان آغاز شده است.

در تلاش برای شکستن قفل مغز، دانشمندان فناوری های تغییر دهنده بازی و در برخی موارد نجات دهنده زندگی مانند Neuralink، Stentrode، Teslasuit و بسیاری از موارد دیگر را توسعه داده اند – بدیهی است که کار روی زوال عقل سگ را فراموش نکنیم. همانطور که متیو کیرنان به من گفت: «تو هرگز نمی‌دانی در این مسیر قرار است چه چیزی را بفهمی».

ممکن است نکته اصلی در اینجا باشد: به نظر می رسد نتایجی که دانشمندان در مسیر آپلود ذهن به دست می آورند، کل این پیگیری را بسیار ارزشمند کند، چه به سرزمین موعود برسیم یا نه.

مقصد مهم نیست، مسیر است که مهم است.

موژان پارسا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *