در یک مطالعه تازه، محققان با بودجه موسسه ملی بهداشت بیش از ۱۰۰۰ ساعت ضبط مغزی از بیماران مبتلا به OCD در کلینیک و خانه انجام دادند. این دادهها اولین گام کلیدی به سمت طراحی درمانهای بهبود یافته تحریک عمقی مغز (DBS) برای اختلالات عصبی روانی است. DBS برای بهبود زندگی افرادی که با اختلالات عصبی مانند بیماری پارکینسون زندگی می کنند، نوید بزرگی را می دهد و اکنون برای درمان بیماری های روانپزشکی مانند اختلال وسواس فکری-اجباری (OCD) مورد توجه قرار گرفته است.
محققان به رهبری دیوید بورتون، ضبط های مغزی را از سه بیمار که قبلاً تحت درمان DBS برای OCD بودند جمع آوری کرد. این ضبطها در کلینیک، در طول جلسات دور درمانی (تلهتراپی) و در طول فعالیتهای عادی زندگی در خانه انجام شدند. این دادهها که برای ارتباط الگوهای خاص مغز با علائم OCD استفاده میشوند، با هدف شناسایی علائم عصبی و رفتارهای مرتبط، شروع علائم را پیشبینی میکنند و میتوانند برای اصلاح بیشتر درمان DBS استفاده شوند. جزء خانگی ضبط شده پیشرفت مهمی است، زیرا این محیطی است که بیماران در معرض محرکهایی قرار میگیرند که بر زندگی روزمره آنها تأثیر میگذارد.
OCD و سایر اختلالات عصبی روانپزشکی برای درمان با DBS چالش برانگیز هستند زیرا علائم در طول زمان در نوسان هستند. برخلاف اختلالات حرکتی مانند بیماری پارکینسون که معمولاً با DBS بهبود مییابد، علائم OCD به مرور زمان میآیند و میروند و میتوانند توسط محیط اطراف فرد ایجاد شوند.
دکتر بورتون می گوید: «در حال حاضر، درمان DBS برای OCD شامل کاشت الکترودها، روشن کردن تحریک و سپس تنظیم دقیق آن تحریک تا حد امکان در کلینیک است. اما از آنجایی که علائم می تواند توسط عوامل بسیاری ایجاد شوند، متخصصان در حال تنظیم سیستم DBS برای بیماران در آنِ لحظه در کلینیک هستند، اما نیازهای آنها ممکن است به محض خروج از کلینیک به طور قابل توجهی تغییر کند».
چالش بزرگ دیگر، کمبود نشانگرهای زیستی (تغییرات مشخص و قابل اندازه گیری در فعالیت مغز) برای علائم OCD است. علاوه بر این، پس از شروع درمان، تغییرات در علائم در پاسخ به DBS برای اختلالات عصبی روانی ممکن است هفته ها یا حتی ماه ها طول بکشد. این بدان معناست که متخصصانی که سیستم DBS را برنامهریزی میکنند باید بر تغییرات رفتاری ثانویه مانند پاسخ عاطفه مثبت، تکیه کنند. بیماران، وقتی تحریک روشن میشوند احساس خوشحالی بیشتری میکنند یا بیشتر صحبت میکنند.
دکتر گودمن میگوید: «تغییر در عاطفه میتواند به ما بگوید که ما ناحیه درست مغز را تحریک میکنیم، اما نه لزوماً این که خود تحریک بهطور ایدهآل تنظیم شده است».
محققان در این مطالعه با هدف مقابله با این چالش ها با استفاده از فناوری مشابه آنچه قبلاً توسط محققان BRAIN Initiative در بیماران مبتلا به بیماری پارکینسون استفاده شده بود، مقابله کردند. در مطالعه حاضر، ضبطهای مغزی از همان الکترودهایی که مسئول ارائه درمان DBS هستند گرفته شده و با EEG، سایر ضبطهای فیزیولوژیکی، و تغییرات صورت هنگام ثبت در کلینیک همگامسازی شدند.
با ترکیب این مجموعه دادههای متنوع، محققان توانستند نشانههای عصبی برای OCD را شناسایی کنند، مانند تغییرات فعالیت مغز که در طول زمان در ارتباط با نمرات بالینی علائم OCD رخ میدهد. در ادامه، محققان قصد دارند تحریک را در پاسخ به نشانگرهای زیستی تغییر دهند تا تأیید کنند که آیا می توان از آنها برای تأثیرگذاری بر شروع علائم استفاده کرد یا خیر. علاوه بر این، ضبطهایی از سطح قشر بیماران، مشابه آنچه در مطالعه بیماری پارکینسون انجام شده، اضافه میشود تا لایهای از اطلاعات دیگر را فراهم کند.
منبع: